Web Analytics Made Easy - Statcounter

دانشنامه فاطمی در ۶ جلد که به صورت موضوعی درباره زندگانی، فضایل حضرت فاطمه (س) نوشته شده، کامل‌ترین منبع برای نوشتن و تحقیق درباره دختر پیامبر(ص) است. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، دانشنامه فاطمی(س) دایرة‌المعارفی موضوعی درباره زندگانی، فضایل حضرت فاطمه (س) به زبان فارسی است که سال 1393 ش در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و زیر نظر علی‌اکبر رشاد منتشر شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این دانشنامه 6 جلدی، 117 مقاله دارد که دو جلد آن شامل سیره حضرت فاطمه (س) و یک جلد آن درباره معارف فاطمی است. سه جلد دیگر هم موضوعات حقوق زن و خانواده را در بر دارد. دانشنامه فاطمی در سال 1394 ش، اثر برگزیده هفدهمین همایش کتاب سال حوزه شد.

قصه نوشتن این دانشنامه به دانشنامه امام علی برمی‌گردد که پس از اتمام تألیف دانشنامه امام علی علیه السلام، همایشی تحت عنوان «همایش پاسداشت از پدیدآورندگان دانشنامه» در مدرسه دارالشفای قم برگزار شد. در این همایش، جمع عظیمی از مراجع، فقها و فضلای حوزه علمیه قم و برخی مسئولان فرهنگی شرکت داشتند.

آیت اللّه جوادی آملی در این همایش ضمن سخنرانی با بیان ویژگی‌ها و برتری‌های دانشنامه امام علی علیه السلام نسبت به تألیفات مشابه، اظهار داشت: بسیار مناسب است مجموعه پدیدآورندگان دانشنامه امام علی علیه السلام، دانشنامه‌ای را نیز درباره سیره و اندیشه‌های بلند حضرت فاطمه علیهاالسلام پدید آورند. سرانجام در ملاقاتی با رهبر معظّم انقلاب اسلامی، این خواسته مطرح و با استقبال گرم ایشان مواجه شد. مقام معظّم رهبری نیز از سرپرست دانشنامه امام علی علیه السلام و رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجت الاسلام والمسلمین صادقی رشاد، خواستند تا این درخواست عملی شود. به دنبال آن، تمهیدات لازم برای نگارش دانشنامه فرهنگ فاطمی علیهاالسلام فراهم شد. این دانشنامه فعالیت خود را عملاً از نیمه دوم سال 1381 آغاز کرد.

سیرۀ حضرت زینب (س) پاسخ کوبنده‌ای به اندیشۀ غرب دربارۀ تحقیر زن است

دانشنامه‌ی فاطمی (س)، دائرةالمعارفی است با «ساختار موضوعی» که در دو بخش عمده نوشته شده است: 1. تبیین زندگانی، سیره و تعالیم حضرت فاطمه زهرا (س) (به مثابه‌ی الگوی عینی زن مسلمان) 2. تحلیل علمی نظری مباحث مربوط به حرمت و حقوق زن، هویت و منزلت نهاد خانواده، با استناد به منابع اندیشه‌ی دینی و توجه به آرای جدید و نظرها و نیازهای معاصر نوشته شده است.

برای نوشتن این دانشنامه اهداف زیر در نظر گرفته شده بود:

 1-تبیین جامع و علمی تاریخ زندگانی و منزلت الهی حضرت فاطمه زهرا (س)، به منظور رفع ابهامات و پاسخگویی به شبهات کلامی تاریخی و نیز افشاء و تحلیل تحریفات و انحرافات. 2. توصیف و تحلیل بینش، منش و کنش (تعالیم، اخلاق و سیره‌ی) آن بزرگوار، به مثابه نمونه‌ی انسان کامل، به منظور ارائه‌ی الگوی عینی زن مسلمان. 3. تبیین ماهیت و مرتبت، حرمت و حقوق زن، مبانی و منزلت نهاد خانواده، و حقوق و تکالیف ارکان آن از منظر اسلام، به شیوه‌ای اجتهادی و نظریه پردازانه و روزآمد، به منظور گره‌گشایی و روشنگری، رفع شبهات و تحریف‌زدایی در این زمینه‌ها 4. نقد نظرها و نظریه‌های معارض با اندیشه‌ی دینی و نگرش‌های متحجرانه و متجددانه درباره‌ی زن و نهاد خانواده در جوامع اسلامی.

جلد اول این دانشنامه «حیات، منزلت و شخصیت فاطمی» است که شامل فصل‌های زیر می‌شود:

زندگینامه فاطمه (س)، حضرت محمد (ص)، حضرت خدیجه (س)، ولادت فاطمه (س)، برادران و خواهران فاطمه، فاطمه همراه پیامبر، ازدواج فاطمه، فرزندان فاطمه، حسن بن علی، حسین بن علی، زینب بنت علی، ام‌کلثوم، محسن بن علی علیهم السلام، زنان همراه فاطمه، فدک، وصایای فاطمه، شهادت فاطمه و خاک‌سپاری فاطمه (س)

جلد دوم: حیات، منزلت و شخصیت فاطمی (س) نام دارد و شامل بخش‌ها و عنوان‌های زیر است:

بخش اول: مقام و فضایل فاطمه شامل اسماء و اوصاف فاطمه، سیدة نساء العالمین، محدَّثه بودن، فاطمه، عصمت فاطمه، علم فاطمه، تسبیح فاطمه، شفاعت و فاطمه، فاطمه (س) در آخرت، مناقب و کرامات فاطمه (س)

بخش دوم: سیره فاطمی شامل سیره‌شناسی، سیره اخلاقی فاطمه، سیره عبادی و معنوی فاطمه (س)، سیره همسرداری فاطمه (س)، سیره تربیت فرزند فاطمه (س)، سیره خانه‌داری فاطمه (س)، سیره فرهنگی و اجتماعی فاطمه (س) و سیره سیاسی فاطمه (س).

بخش سوم: فاطمه (س) در دیدگاه‌ها شامل فاطمه (س) از نگاه قرآن، فاطمه (س) از نگاه پیامبر (ص)، فاطمه (س) از نگاه امام‌علی (ع)، فاطمه (س) از نگاه امامان، فاطمه (س) از نگاه همسران پیامبر(ص)، فاطمه(س) از نگاه صحابه و تابعان، فاطمه(س) در فقه اسلامی، فاطمه(س) در گزارش‌های تاریخی اهل‌سنّت، فاطمه(س) در شعر فارسی، فاطمه(س) در شعر عربی، کتاب‌شناسی فاطمه(س).

جلد سوم دانشنامه فاطمی، حکمت و معارف فاطمی (س) نام دارد و در سه بخش منابع معارف، معارف نظری و معارف عملی نوشته شده است.

جلد چهارم زن و خانواده (مباحث حقوقی) نام دارد و شامل فصل‌های زیر می‌شود:

جایگاه ارزشی زن، تفاوت‌های طبیعی زن و مرد، نسبت میان زن و مرد، فلسفه تفاوت در حقوق زن و مرد، جنسیت و زبان قرآن، کلیات نظام حقوق زن در اسلام، حقوق زنان، واقعیت‌ها و چالش‌ها، روش‌شناسی حقوق زن، بلوغ و رشد دختران، پوشش زن، عبادت زن، روابط زن و مرد، مالکیت زن و ارث زن.

جلد پنجم کتاب همچنان به مباحث حقوقی زن و خانواده می‌پردازد که شامل مباحث زیر می‌شود:

ولایت زن، مرجعیت زن، قضاوت زن، شهادت زن، قصاص و دیه زن، ولایت بر ازدواج، شروط ضمن عقد نکاح، ازدواج موقت، تعدد زوجات، سرپرستی خانواده، معاشرت به معروف، مهریه، نفقه زن، طلاق و عده و حضانت.

جلد ششم به موضوع زن و خانواده از منظر مباحث اجتماعی می‌پردازد که در دو بخش مسائل زنان و مسائل خانواده موضوعات زیر بررسی می‌شود:

اسلام و تحول در شخصیت زن، زن اسوه، فمینیسم، جنسیت و اخلاق، تربیت جنسی، اخلاق جنسی، تربیت دینی دختران، روابط اجتماعی زن و مرد، پوشش زن، اشتغال زن، آسیب‌شناسی مطالعات زنان، خانواده، ازدواج، تعدد زوجات، ازدواج موقت، همسری، مادری، مدیریت خانواده و طلاق.

*سه جلد اول دانشنامه فاطمی با قلمی جدید و خوشخوان

از سوی دیگر در این موضوع به تازگی کتاب «او فاطمه است» از سوی موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر منتشر شده است که تنها مرجع نوشتن این کتاب، جلد اول تا سوم دانشنامه فاطمی است و به علت سهل و ممتنع بودن موضوع اثر و متن آن، روال خاصی طی شده است. زهره یزدان‌پناه قره‌تپه نویسنده این کتاب در این باره نوشته است: در نظر گرفتن مخاطب عام به ویژه، زنان و دختران و نیز قشر جوان و دانشگاهی جامعه، ضرورت ایجاد زمینه برای ارتباط سهل آنها با متن اثر، نیازمند رعایت حتی الامکان نکاتی در نگارش اثر بود که سرآمد حاصل آنها، نثر روان و ساده‌نویسی و همچنین به رغم مطالب جدی و استدلالی در فرازهای معارف اعتقادی متن، حتی‌المقدور، توأم کردن با نثر ادبی به قلم نگارنده است، به همراه پایبندی به مستندات.

سروده‌هایی به مناسبت میلاد مبارک حضرت فاطمه(س): «هدیه‌ای کوثری بود زهرا»

این کتاب سه بخش دارد و هر بخش شامل چند فصل می‌شود. بخش اول با عنوان «حیات و شخصیت فاطمه» شامل زندگینامه در فصل یک، سیره فاطمه در فصل دو، اوصاف، فضایل و منزلت فاطمه در فصل سه و حوادث پس از رحلت پیامبر، در فصل چهارم است. همچنین فصل اول از بخش دوم که با عنوان «حکمت و معارف فاطمه» است، درباره منابع معارف، فصل دوم درباره معارف نظری، و فصل سوم درباره معارف عملی از دیدگاه فاطمه است. همچنین بخش سوم این کتاب تحت عنوان «فاطمه در دیدگاه‌ها»، در فصل اول به «فاطمه از نگاه» و در فصل دوم به «فاطمه در منابع» می‌پردازد.

در مقدمه این کتاب آمده است:

«فاطمه که گوهر وجودش از میوه‌های بهشتی است و برگرفته از نور وجود پیامبر گرامی خدا آخرین فرزند ایشان از حضرت خدیجه است که سال پنجم بعثت در مکه به دنیا می‌آید و خداوند کوثرش می‌نامد و نسل پیامبر عظیم الشأن از طریق وی ادامه می‌یابد؛ یعنی فاطمه دختر پیغمبر اسلام است و همسر امیرمؤمنان علی بن ابی طالب و مادر 9 امام از نسل فرزندش حسین که آخرین ایشان همان مهدی موعود منجی عالم بشریت و عدالت‌گستر جهان است؛ همان موعودی که بشارت به حکومت جهانی‌اش از سوی رسول خدا در آخرین ساعات عُمر مبارکشان موجب تسلای خاطر اندوهگین فاطمه می‌شود که دل‌نگران از دست دادن و فقدان پدر بزرگوار و رسول گرامی خداست.

تولد فاطمه هم‌زمان است با سال‌هایی که پیامبر گرامی به اظهار آشکار دعوت خود مأمور می‌شود و با مخالفت شدید سران قریش رو به رو می‌شود. دیری نمی‌گذرد که فاطمه مادر را از دست می‌دهد و به خاطر مهربانی‌هایش بـه رسول خدا صلی الله علیه وسلم می‌شود ام ابیها؛ یعنی مادر پدر فاطمه با پسر عموی خود، علی بن ابی طالب که تنها کفو اوست ازدواج می‌کند و رسول خدا صلی الله علیه و سلم ایــن ازدواج را امری الهی معرفی می‌کند و فاطمه به خانه ساده و بی‌تکلف علی می‌رود؛ با جهیزیه‌ای مختصر که با پول مهر او خریداری شده است. ثمره این ازدواج، پنج فرزند است؛ حسن، حسین أم کلثوم، زینب و محسن (علیهم السلام) که محسن قبل از تولد به شهادت می‌رسد.

یک شخصیت تمام عیار در همه ابعاد

فاطمه دارای مقام عصمت است و معصومه‌ای است که شناخت رفتار و سیره ایشان ـ که مانند سایر معصومان از مبدأ وحی سرچشمه گرفته است ـ نقش بسیار مهمی در تزکیه و تربیت انسان‌ها به ویژه زنان و دختران در عصرهای مختلف دارد، سیره اخلاقی فاطمه شامل ابعاد مختلف سیره‌های ایشان می‌شود؛ مانند سیره، همسرداری تربیت فرزند خانه‌داری، عبادی، معنوی و همچنین دیگر جنبه‌هایی مانند سیره ایشان در فعالیت‌های فرهنگی، اجتماعی و نیز حضور و فعالیت‌های سیاسی ضمن اینکه سیره اخلاقی ایشان هم شامل آداب و اخلاق فردی زندگی شخصی خودشان می‌شود و هم شامل آداب و اخلاق اجتماعی که در تعامل با دیگران است.

عظمت و افضلیت حضرت فاطمه(س) در قیامت در منابع اهل سنّت

او با آگاهی از اهداف خلقت به عبادت کامل یعنی تحقق و تجلّی عینی توحید در فکر جان و عمل موحد توجه کامل دارد و دعاها و نیایش‌های ایشان نیز بالأخص در تعقیبات و دعاهای پس از نماز دارای مضامین عرفانی، توحیدی، اخلاقی اجتماعی و سیاسی است، فاطمه زهرا(س) برای شوهرش همسری نمونه برای پدرش دختری بسیار محبوب و برای فرزندانش مادری مهربان و موفق است که در تقویت آرامش و آسایش خانواده تربیت فکری اعضای خانواده و ایجاد محیط، با تدبیر و مدیریتی کارآمد از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نیست و جلب رضایت خدا محور اصلی همهٔ فعالیت‌ها و تلاش‌های ایشان است. فرهنگ‌سازی و زنده نگه‌داشتن ارزش‌ها و ترویج معارف، همراه با اهتمام به رفع نیازهای محرومان و ارائه الگوی زندگی ساده و همسان با توده مردم از موارد شاخص در سیره دختر گرامی رسول خداست. اساسی‌ترین نقش آفرینی فاطمه در عرصه سیاست اجتماع و فرهنگ جامعه اسلامی، در دوران کوتاه حیاتش پس از رحلت پیامبر گرامی است که آن زمان، از پر مخاطره‌ترین دوران زندگی فاطمه زهرا(س) از جمله سرنوشت‌سازترین مقاطع تاریخ اسلام است.

او در آغازین روزهای ماجرای سقیفه با ایراد خطبه‌هایی تمام تلاش خویش را می‌کند تا با یادآوری سفارش‌های رسول گرامی خدا از انحراف جامعه از جاده حقیقت و افتادن در ورطه هلاکت پیشگیری کند، همچنین فاطمه(س) در برابر غصب خلافت و نادیده گرفتن جایگاه ولایت و تضییع حق امیر مؤمنان(ع) توسط اصحاب سقیفه تمام تلاش خود را برای بیان حق به کار می‌بندد. پس از آنکه دستگاه خلافت، فدک یعنی حق دختر پیامبر را هم مصادره می‌کند و به رغم اعتراض وی از بازگرداندن آن به او خودداری می‌ورزد، فاطمه دست برنمی دارد و در مسجد، مدینه با ایراد خطبه‌ای مشهور به خطبه فدکیه  بــه روشنگری می‌پردازد و با شهامت و اقتدار، خطر انحراف در حکومت اسلامی را یادآوری می‌کند و بار دیگر به مسائل اساسی همچون تبیین جایگاه امامت و آگاه کردن مردم از آن می‌پردازد. فاطمه پس از رحلت پیامبر گرامی خدا مدت کوتاهی زندگی می‌کند و همچنان که رسول خدا خبر می‌دهد نخستین کسی از اهل بیت است که به ایشان می‌پیوندد.

حوادث ناگوار در خانه دختر پیامبر

 در این مدت کوتاه حوادث ناگوار بسیاری از جمله ماجرای سقیفه، غصب فدک و نیز هجوم به خانه حضرت برای گرفتن بیعت اجباری از علی بن ابی طالب(ع) برای ایشان رخ می‌دهد که سبب آزردگی روحی سنگین و لطمه‌های جسمانی شدید آن حضرت می‌شود، به طوری که یگانه دختر گرامی رسول خدا بر آثار ناگوار ناشی از این حوادث بیمار می‌شود و از دنیا چشم فرو می‌بندد و به شهادت می‌رسد. فاطمه(س) در وصیتش حضور نیافتن برخی را در تشییع و نماز بر پیکرش خواستار می‌شود و از ظلم آنها در غاصب بودن و تضییع حق و هجوم به خانه و آتش زدن در خانه‌اش و ضربت زدن به وی، شِکوه می‌کند. پیکر مطهر فاطمه(س) بنا به وصیت ایشان به امام علی(ع) شبانه دفن می‌شود و به علت دفن پنهانی فاطمه(س) محل دفن ایشان مشخص نمی‌شود.

عصر شعر «حلما»؛ شعرخوانی جانسوز شاعران در سوگ وفات حضرت زینب

دختر گرامی پیامبر فضایل و مناقب و ویژگی‌های بی‌همتایی دارد که بسیاری از آنها در اسامی و اوصاف آن حضرت تجلی یافته و او را از تمامی زنان ممتاز و دارای جایگاهی می‌کند که خداوند تطهیر از همه پلیدی‌ها را برای ایشان مقدر می‌فرماید و به چنان درجه‌ای از کمال می‌رسد که از سوی ایشان جست‌وجو کرد فاطمه(س) را از نگاه همسران پیامبر گرامی و از نگاه صحابه و تابعان هم می‌توان شناخت. فاطمه(س) در فقه اسلامی نیز نشان دارد و در آن به گفتار و رفتار و سیره عملی و سنت فاطمه استناد می‌شود. گزارش نگاران اهل سنت، در تدوین زندگی فاطمه(س) برای وی شأن و منزلتی ویژه قائل هستند و اذعان دارند که فاطمه نزد مهاجر و انصار دارای جایگاه ویژه‌ای است. فاطمه جایگاه ویژه‌ای در اشعار فارسی و شعرهای جامعه عرب از دوران کهن تاکنون دارد که اشعار بسیاری درباره زندگی و مدح منقبت ایشان و نیز سایر اهل بیت سروده می‌شود درباره جنبه‌های گوناگون زندگی و شخصیت یگانه دختر گرامی پیامبر خدا آثار فراوانی است. همه این موارد، گواه و حجتی است بر انسان کامل بودن فاطمه(س) برای عبودیت کامل و همه‌جانبه و به همین دلیل نیز الگو بودن فاطمه زهرا(س) برای همه بشر در همه زمان‌ها و همه مکان‌ها و اینکه او فاطمه است گوهر هستی و تراز سبک زندگی.»

کتاب «او فاطمه است» با بازآفرینی زهره یزدان‌پناه قره‌تپه، در 338 صفحه و با قیمت 120 هزار تومان از سوی موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر روانه بازار نشرشده است.

انتهای پیام/

کتابکتاب

منبع: تسنیم

کلیدواژه: دانشنامه فاطمی پیامبر گرامی زن و خانواده فاطمه زهرا دختر گرامی حضرت فاطمه گرامی خدا نوشته شده رسول خدا زن و مرد حقوق زن فاطمه س زهرا س

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۵۰۸۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مامان بگو برای دین و کشور رفتم؛ دست راست اسلحه و دست دیگرم کتاب

خبرگزاری مهر؛ گروه فرهنگ و ادب - زینب رازدشت: کتاب «قصه ننه علی» نوشته مرتضی اسدی شامل روایت زندگی زهرا همایونی مادر شهیدان امیر و علی شاه آبادی است که توسط انتشارات حماسه یاران منتشر شده است.

قصه ننه علی ۱۵ فصل است که در بخش اول گزارش هفت فصل و در بخش دوم سه فصل مرور کرده‌ایم. هفت فصل ابتدایی کتاب با عناوین خداحافظ بهار؛ فصل دوم: آن دو چشم آبی؛ فصل سوم: شمشیر ذوالفقار؛ فصل چهارم: تولد یک پروانه؛ فصل پنجم: خداحافظ مادر؛ فصل ششم: حاج آقا روح الله؛ فصل هفتم: جمال آفتاب درج شده‌اند. همچنین فصل هشتم با عنوان پیک امیر، فصل نهم با عنوان سلام آقا و فصل دهم با عنوان آقای معلم است.

پیش‌تر دو مطلب در مرور و معرفی این‌کتاب منتشر کردیم که بخش اول در پیوند همه رنج‌های ننه‌علی؛ از مواجهه با اقوام شاهدوست تا شوهر بداخلاق و بخش دوم در پیوند خجالت می‌کشیدم بگویم من هم مادر شهید هستم! قابل دسترسی و مطالعه هستند.

آنچه از نظر می‌گذرانید بخش سوم و پایانی مرور کتاب «قصه ننه‌علی» است که در این بخش مروری بر پنج فصل ۱۱ تا ۱۵ آن خواهیم داشت. نویسنده در این پنج فصل از نحوه اعزام و شهادت پسر دیگر زهرا خانم به نام علی و پیدا شدن پیکر علی، ازدواج مجدد رجب و فوت او با جزییات نوشته است. در عمق داستان زندگی ننه‌علی متوجه می‌شویم زهرا آنقدر صبور است که همه سختی‌های زندگی‌اش را با یاد شهدا و به عشق اهل بیت (ع) تحمل می‌کند و می‌گوید غصه‌های او در برابر دیگر مادران شهدا چیزی نیست و اینچنین خود را آرام نگه می‌دارد.

جزییات اعزام علی دیگر پسر زهرا خانم در فصل یازدهم «روز وداع» روایت شده است. علی و زهرا خانم این موضوع را از پدرش رجب پنهان می‌کنند و زمانی که رجب متوجه اعزام علی به جبهه می‌شود، دوباره با زهرا خانم دعوا و او را کتک می‌زند.

در فرازهایی از فصل یازدهم می‌خوانیم؛

محرم سال ۶۵ را تهران ماند و در مسجد مداحی کرد. بعد از محرم ساکش را بست، بند کتانی را محکم گره زد و گفت: خب مامان خانومم وقت رفتنه! علی رو حلال کن. سپردم امیر نورزی، دوستم کارنامه رو براتون بیاره. نمره‌های پسرت رو ببین و کیف کن! اگه کسی گفت علی برای فرار از درس و امتحان رفته جبهه، کارنامه رو بهش نشون بده. بگو من برای دین و کشورم رفتم. دست راستم اسلحه بود، دست چپم کتاب. تو جبهه کنار جنگ با دشمن، درسمم خوند. گفتم: علی جان! بلاگردونتم مادر! فدات بشم که برای خودت مردی شدی! نوزده ساله به من و بابات بی حرمتی نکردی. شیرم حلالت! خدا ازت راضی باشه. برو خدا پشت و پناهت. الحمدالله که بابات هم راضی شده، هیچ مانعی جلو پات نیست. امیر و حسین را در آغوش گرفت و بوسید.

دستش را باز کرد که بغلم کند، بغض کردم، ناخودآگاه لرزیدم. ترسیدم دلش بلرزد؛ عقب رفتم و از او دور شدم. پله‌ها را دوتا یکی کردم. دامن به پاهایم پیچید، نزدیک بود پرت شوم پایین. خودم را رساندم طبقه دوم. بغض داشت خفه‌ام می‌کرد. یک لیوان آب خوردم. از گلویم پایین نرفت و به سرفه افتادم. رفتم کنار پنجره بالکن وداع علی و رجب را تماشا کردم. ای کاش نمی‌رفتم! دلم برای رجب سوخت. آن لحظات به یاد وداع امام حسین (ع) و حضرت علی اکبر (ع) در روز عاشورا افتادم. صحنه تکان دهنده‌ای بود. علی دو قدم به طرف در می‌رفت، رجب صدایش می‌زد: علی جان! زود برگرد. علی به طرف در می‌رفت، رجب صدایش می‌زد: علی جان! من طاقت دوریت رو ندارم. علی دستش را به طرف در حیاط دراز کرد، رجب صدایش زد: علی جان! صبر کن. بیا جلوی من راه برو می خوام تماشات کنم. علی جلوی خودش را گرفت تا گریه نکند. دور پدرش چرخید. رجب دست علی را گرفت و به طرف خودش کشید. سینه به سینه هم شدند. رجب گفت: آخ بابا! من می‌میرم دوری از تو. علی دستی به سر رجب کشید و خودش را از سینه او کند. بدون اینکه به پشت سرش نگاه کند، از در خانه بیرون رفت. پای رجب لرزید و افتاد وسط حیاط. چشمش به در ماند تا شاید علی دوباره برگردد، اما نیامد. با کمک حسین زیر بغل رجب را گرفتم و به داخل خانه آوردم. قلبم تند تند می‌زد. رفتم سراغ وسایل امیر. دفترچه نوحه‌اش را برداشتم و روضه وداع حضرت علی اکبر (ع) را خواندم. آنقدر به سینه زدم تا قلبم کمی آرام گرفت.

***

نیمه شب سومین روز عملیات کربلای ۵ به پشت جاده شلمچه _ بصره می‌رسند. صبح، محاصره می‌شوند. گلوله تانک، دوشکا و تک تیراندازها چهارصد نفر از نیروها را زمین گیر می‌کند. کسی کوچک‌ترین تکانی می‌خورده، جنازه‌اش روی دست بقیه می‌مانده. عباس حصیبی و علی کنار هم داخل سنگر نشسته بودند. یکی از همان تیرهای تک تیرانداز سر حصیبی را می‌شکافد و به سر علی می‌خورد؛ هر دو به شهادت می رسند.

رزمندگان بعد از مقاومتی طولانی ناچار به عقب نشینی می‌شوند. تا ظهر از یک گروهان صد و ده نفره فقط بیست و نه نفر زنده می‌مانند و عقب بر می‌گردند. ساعت یک بعد از ظهر عقب نشینی شروع می‌شود. فقط زنده‌ها می‌توانند برگردند؛ عباس حصیبی و علی جا می‌ماندند. رضا احمدی، از بچه‌های ادوات گردان و دوست صمیمی علی، قبل از عقب نشینی، دوربین را بر می‌دارد و چهار تا عکس از جنازه آن دو می‌گیرد. ساعت مچی علی را باز می‌کند و با دوربین به عقب بر می‌گردد.

اگر رجب چشمش به عکس پیکر بی جان علی می‌افتاد، دق مرگ می‌شد. عکس را داخل کمد بین کلی خرت و پرت مخفی کردم. یاد تکیه کلام علی افتادم. هر وقت می‌خواست از خانه بیرون برود، می‌گفتم: علی کجا؟ می‌گفت کربلا حالا او به کربلا رسیده بود و من هنوز زنده بودم. روزهای تازه‌ای در زندگی من آغاز شده بود. نشستم به انتظار علی تا در خانه را باز کند و با همان صدای زیبا بگوید: سلام علیکم مامان خانوم! من برگشتم.

عنوان فصل دوازدهم کتاب پیش‌رو «به انتظار علی» است که در آن از روزهایی روایت می‌شود که زهراخانم به‌خاطر شهادت پسرانش از دست همسرش رجب کتک می‌خورد؛ روزهایی که رجب از سر لجبازی به او پول تو جیبی نمی‌داد و از خجالت نمی‌توانست به همسایه بگوید که پول قرض بدهند چون خانواده شهید هستند.

در فرازهایی از فصل دوازدهم می‌خوانیم؛

مدت‌ها بود که رجب مغازه را بسته بود و منبع درآمدی نداشتیم. مثل سابق خرجی خانه را نمی‌داد. مادری هم نداشتم دستم را بگیرد. به چه کسی رو می‌زدم و پول دستی قرض می‌گرفتم؟! اگر برای مردم لب باز می‌کردم و دردی که در سینه‌ام بود را بیرون می‌ریختم، حرمت شهیدانم شکسته می‌شد. چاره‌ای نداشتم جز اینکه امیر را به حسین بسپارم و بروم سرکار. نمی‌خواستم انگشت نمای مردم شویم. در تمام مدتی که در محله شمشیری زندگی می‌کردیم، همه می‌دانستند من و رجب اختلاف داریم، اما کسی متوجه سرکار رفتنم نشد. صبح زود می‌زدم بیرون و هوا تاریک می‌شد بر می‌گشتم خانه. خجالت می‌کشیدم در و همسایه بگویند مادر شهیدان شاه آبادی کلفت خانه مردم است!

***

به طرفم حمله کرد. تعادلم را از دست دادم و از پله‌های طبقه اول پرت شدم. خدا رحم کرد دست و پایم نشکست. سرم گیج رفت. حسین از پله‌ها پایین آمد. اشاره کردم، برگردد. می‌دانست هر وقت من و پدرش دعوا می‌کنیم، او حق دخالت ندارد. صدای گریه امیر از داخل خانه بلند شد. رجب به طرفم آمد. گفتم حتماً ترسیده و می‌خواهد دلجویی کند.

گوشه لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند. دست و پا می‌زدم. نفسم بالا نمی‌آمد، کم مانده بود خفه شوم! از زمین بلندم کرد. با پای برهنه هلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست. بلند شدم، آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: رجب! باز کن. شبه بی انصاف! یه چادر بده من سر کنم. زنجیر پشت در را انداخت و چراغ‌های خانه را خاموش کرد. پشت در نشستم. از خجالت سرم را پایین می‌انداختم تا رهگذری صورتم را نبیند. پیش خودم گفتم: این هم عاقبت تو زهرا! مردم با این سرو وضع ببیننت چه فکری می‌کنن؟ یکی دو ساعتی کنار پیاده رو نشستم. آخر شب کسی جز من در خیابان دیده نمی‌شد. سرما به جانم افتاده بود. گاهی چند قدم راه می‌رفتم تا دست و پایم خشک نشود.

ماشین پلیس از کنارم رد شد و کمی جلوتر توقف کرد؛ دنده عقب گرفت و برگشت. مأمور پلیس نگاهی به من انداخت و گفت: خانوم! چرا اینجا نشستی؟ پاشو برو خونه ت. دیر وقته. سرم را بالا گرفتم و گفتم من خونه ندارم کجا برم؟ از ماشین پیاده شد و به طرفم آماد. کنارم ایستاد. از زمین بلند شدم. تمام تنم می‌لرزید. سرما تا مغز استخوانم رفته بود. ابرو در هم کشید و گفت: یعنی چی خونه ندارم؟ بهت می گم اینجا نشین. دستانم را بردم زیر بغلم تا کسی گرم شوم. گفتم: تا صبح هم بگی، جواب من همونه که شنیدی! من خونه ندارم، بچه‌هام شهید شدن. دو سه ساعت پیش شوهرم از خونه بیرونم کرد. خونه من بهشت زهراست....

***

دور از چشم همه می‌نشستم یک گوشه و گریه می‌کردم. عکس علی را دست می‌گرفتم و با او حرف می‌زدم: علی جان! ببین حال و روز مادرت رو! ببین آواره کوچه و خیابون شدم. تا کی دنبالت بگردم؟! پس کی میای عزیز دلم دو سه روز بعد یکی از بچه‌های مسجد به دیدنم آمد و گفت: دیشب خواب علی آقا رو دیدم، گفت به مامانم بگو مگه نگفتم من خودم بر می‌گردم، نیاد دنبالم؟! به یاد حرف‌های حرف‌های علی که چند روز قبل از اعزام به من زده بود، افتادم: مامان خانومم! من همون جوری که رفتم، خودم بر می‌گردم. هر کی اومد گفت از علی خبر دارم باور نکن. دنبال من نباش تا به وقتش. تصمیمم را گرفتم، چندین مرتبه آمدند جلوی در خانه و گفتند از پیکر علی خبر دارند، باید برای شناسایی همراهشان بروم؛ ولی همه را از همان جلوی در جواب می‌کردم. نشستم خانه به انتظار علی تا خودش خبرم کند.

فصل سیزدهم کتاب، «تازه عروس!» عنوان دارد. در فرازهایی از این‌فصل آمده است؛

به واسطه جاری ام به جلسات زنانه محله رفتم. منطقه محرومی بود، اما مردمان با ایمان و اعتقادی داشت. وقتی متوجه می‌شدند من مادر دو شهید هستم، خیلی عزت و احترام می‌گذاشتند. کم کم بعضی از خانم‌ها از وضعیت زندگی ام خبر دار شدند؛ برای خواندن زیارت عاشورا دعوتم می‌کردند. دفترچه نوحه علی را بر می‌داشتم و از روی آن روضه و نوحه می‌خواندم. شب بانی مجلس مقداری پول می‌گذاشت داخل پاکت و می‌آورد دم در خانه تحویلم می‌داد. حسین می‌گفت: مامان! روضه بخون، اما پول دادن نگیر. چاره‌ای نداشتم باید قبول می‌کردم. پول زیادی نبود، اما حداقل می‌شد نان و پنیری خرید و شکم بچه‌ها را سیر کرد؛ ولی هر شب که نمی‌شد نان و پنیر و سیب زمینی خورد. بچه شیر می‌دادم و باید خوب غذا می‌خوردم...

خانه قبلی که بودیم، بنیاد شهید می‌خواست حقوق مختصری به ما پرداخت کند، قبول نکردم. می‌گفتم ما خونه و مغازه داریم، حقوق به ما نمی‌رسه. رجب حرص می‌خورد و می‌گفت: دستت برای همه به خیر می‌ره، به خودمون که می رسه خشک می‌شه! چرا نمی‌زاری حقوق‌مون رو بگیریم؟ کدوم حق؟! مگر چه کاری برای این انقلاب کرده بودیم که طلب کار و محتاج شندرغاز حوق ماهیانه بنیاد شهید باشیم. طاقتم سر آمد. تحمل شکم گرسنه بچه‌هایم را نداشتم. به بهانه نظافت انبار، رفتم تا کمی در تاریکی گریه کنم. دلم پر بود. به علی گلایه کردم. از پدرش شکایت کردم. چشمم افتاد به کتاب تفسیر قرآنم، خاطرات محله شمشیری برایم زنده شد. کتاب را برداشتم و ورق زدم. یک دسته اسکناس نو از داخل تفسیر افتاد زمین. پول را برداشتم. هرچه فکر کردم. دیدم من و رجب اهل گذاشتن پول لای کتاب نیستیم. هق هق گریه‌ام بلند شد و گفتم: ممنون علی جان! همیشه هوای مامان رو داری.

***

در فصل چهاردهم که «عطر خوش خدا» عنوان دارد، جزییات پیدا شدن پیکر علی و مراسم تشییع روایت می‌شود. لحظات تشییع، سخت‌ترین لحظه برای مادران شهداست اما برای زهرا خانوم بسیار سخت‌تر بوده زیرا او هم باید دوری فرزندانش را تحمل می‌کرده و هم کتک‌های رجب به خاطر شهادت فرزندانش را.

در فرازهایی از فصل چهاردهم می‌خوانیم؛

چشمانم بسته بود. کمرم خم شد. دستم می‌لرزید. با بغض گفتم: علی! مادرت اومده. دستش رو بگیر. دستم را داخل تابوت بردم و قنداق سفید علی را بلند کردم. چند ثانیه نگاهش کردم. به سینه چسباندم و فشار دادم. قلبم از جا کنده شده و با هق هق گفتم: آخ مادر! آخ علی! آخ پسرم! خوش اومدی!

گل پسر من خوش اومدی! مرد خونه م خوش اومدی! چرا ان قدر دیر اومدی؟! مامان از پا افتاد. کمرم شکست. سوی چشمم رفته مادر. چطور روی ماه تو رو ببینم. دوازده سال چشم به راه بودم تا تو بگردی. پسرم! داشتی می‌رفتی قدت بلند بود، چرا قنداق برای من آوردن؟! لای لای علی جان! علی جان! علی جان...

***

«مژده وصل» عنوان فصل پانزدهم و پایانی کتاب است که در آن صحبت از بیماری رجب و حلالیت‌گرفتنش از زهراخانم است.

در فرازهایی از فصل پانزدهم هم می‌خوانیم؛

دل شوره رجب را گرفتم. رفتم سری به خانه قدیمی خودمان بزنم. رجب تنها بود. داروهایش را دادم. سوپ برایش پختم. دو سه قاشق بیشتر نخورد. کمی از آب پرتقالی را که برایش گرفته بودم، خورد. دستم را محکم گرفت. زبانم بند آمد و ترسیدم، خودم را کشیدم عقب. فشارش را بیشتر کرد. اشکم در آمد. گفت: دلم برات می‌سوزه. خیلی از بین رفتی. چقدر شکسته شدی زهرا. به سختی مچ دستم را آزاد کردم و خودم را کشیدم عقب. گفتم: دنیاست دیگه! همیشه برای آدم نمی سازه. با من که از همون اولش سرناسازگاری داشت حاج آقا! با بغض گفت: خیلی بهت ظلم کردم. حیف که دیر شناختمت زهرا! حلالم می‌کنی؟!

جوابش را ندادم. قطرات اشک از چشمش جاری شد و بالش را خیس کرد. با نگاهش ناامیدانه التماس می‌کرد. سینه‌اش به خس خس افتاد؛ سخت نفس می‌کشید. ماسک اکسیژن را به صورتش زدم. چشمانش را بست. صدایش کردم، جواب نداد. تلفن را برداشتم و شماره اورژانس را گرفتم. بچه‌ها را هم خبر کردم. پزشک اورژانس گفت: به بیمارستان نمی‌رسد، خانه بماند بهتر است. همه آمدند. تخت رجب را رو به قبله کردیم. برایش دعا خواندیم. چند ساعتی در حالت احتضار بود، جان کندن برایش سخت بود.

صدای اذان مغرب از بلندگوی مسجد بلند شد. وضو گرفتم و نمازم را خواندم. رو به قبله نشسته بودم و داشتم تعقیبات نماز را زیر لب زمزمه می‌کردم. چشمم به رجب افتاد. مثل گچ دیوار سفید شده بود. تسبیح را گذاشتم روی سجاده و از جا بلند شدم. رفتم کنار تخت رجب و آرام در گوشش گفتم: تو بابای امیر و علی هستی؛ حلالت کردم حاجی، دیدار ما به قیامت. لحظاتی بعد رجب از دنیا رفت.

کد خبر 6089134 زینب رازدشت تازکند

دیگر خبرها

  • انتشارات شهید کاظمی با ۶۰ عنوان جدید به نمایشگاه کتاب می‌آید
  • برگزاری اردوی آموزشی تابستانه اندیشه جامع تمدن نوین اسلامی
  • نگاهی به کتاب «خداشناسی قرآنی کودکان»/ شما خدا را می‌شناسید؟
  • مامان بگو برای دین و کشور رفتم؛ دست راست اسلحه و دست دیگرم کتاب
  • حضرت فاطمه زهرا (س) و مادران شهدا الگوی دختران جامعه است
  • از تولید مسکن تا آخرین وضعیت ابر پروژه باغ راه حضرت فاطمه
  • بزرگداشت حمزه سیدالشهدا در کشور کم‌رنگ است
  • اشراقی: ملاک اندیشه‌های امام، رهبر انقلاب هستند
  • دختران کبدی قم در جمع ۱۶ تیم برتر کشور
  • شخصیت و جایگاه حضرت حمزه سید الشهدا(ع) و عزاداری برای او به دستور رسول الله(ص)